پارسا جونپارسا جون، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

روزگار تنهایی پارسا ...

عینک آفتابی

مامانی... بعد از یه مدت امروز و فردا کردن بالاخره دیروز برات عینک گرفتم ، اونم چه عینک گرفتنی ، اول ازش خوشم نیومد ولی جنابعالی تا دیدیش عاشقش شدی و دیگه به بنده مهلت فکر کردن ندادی و بنده هم تمام سعی مو کردم یه عینک خوب بگیرم حالا نمیدونم دیگه ... اولین باره میبینم به یه چیزی اینطوری علاقه نشون میدی ، راستش اولش میترسیدم که اصلا ازش استقبال نکنی و مجبور شم بزارمش کنار تا بعد ،ولی خیلی خیلی دوسش داری ، واقعا تا حالا ندیده بودم یه چیزی رو اینقد دوست داشته باشی نمیدونم یا احساساتت تازه داره فوران میکنه یا تا حالا هرچی میگرفتیم و اونقدرها هم دوست نداشتی ... دیروز بعد از اینکه بابایی اومد و عینکت و با ذوق بهش نشون دادی ، بابا که هنوز یه ری...
13 تير 1391

آب بازی

وقتی مامان برای چند دقیقه نفس کشیدن و اینترنت رفتن و نق نق نشنیدن و گیر ندادن به "کارتون بذار" و ...  راضی به بعضی کارها میشه ... ...
3 تير 1391

گوناگون

خواب ناز ...  پارسا در خانه ... پارسا و دندانهای تا به تا ... ، فکر کنم یه ٣-٤ ماهی هست که این ٤ تا دندون دارن در میان ...  تولد دختر عمو ...                                 پارسا و Persian Toon ... وقتی بالاخره مامان یه بار به حرف شما گوش داد و آرایشت کرد ... پارسا عاشق آرایش کردن و گل سر و لاک و ... ، خدا رحم کنه  مامانی ! گرسنه اشه ، گناه داره ... آخ که ما چقد از دستش خندیدیم ... بعد از چشم گذاشتن بابائی این پسر بابائی هست که رفته یه جای توپ قائم ...
3 تير 1391

مرسی خواهش میکنم پسر مامانی...

یه عادت خیلی خوب پارسا اینه که هر موقع یه چیزی میارم برای خودن مثلا چای و میوه و ... هر کجا که باشه خیلی زود میاد سمتش حتی اگه دراز کشیده باشه زود پا میشه و میخنده و با ذوق و شوق تشکر میکنه... حالا چی میگه جالبه ، قبلا میگفت : مرررررررررررررررررسی منم خیلی ذوق میکردم از عکس العملش : خواهش میکنم پسر مامانی جدیدا بعد از اون عکس العملهای اولیه میگه: مرسی خواهش میکنم پسر مامانی  و اینطوریه که من دیگه از جواب دادن راحت شدم و خودش جواب خودش و میده ...
3 تير 1391
1